کامپیوتر وپیرآمون آن

کامپیوتر وپیرآمون آن
 
وبلاگ شخصی سعید افخمی
Design by : NazTarin

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 38
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 41
بازدید ماه : 38
بازدید کل : 524
تعداد مطالب : 48
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1



ساخت كد صوتی آنلاين

داستان مردي كه تنها يك روز زندگي كرد:
دو روز مانده به پايان جهان تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است. تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود. پريشان شد. آشفته و عصباني نزد فرشته مرگ رفت تا روزهاي بيشتري از خدا بگيرد. داد زد و بد و بيراه گفت. فرشته سكوت كرد. آسمان و زمين را به هم ريخت. فرشته سكوت كرد. جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت. فرشته سكوت كرد. به پر و پاي فرشته افتاد . فرشته سكوت كرد. كفر گفت و سجاده دور انداخت . باز هم فرشته سكوت كرد. دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد. اين بار فرشته سكوتش را شكست و گفت بدان يك روز ديگر از عمرت را هم از دست دادي. تنها يك روز ديگر باقي است. بيا لااقل اين يك روز را زندگي كن.
لابه لاي هق هقش گفت: اما با يك روز.......... با يك روز چه كار مي توان كرد؟.....
فرشته گفت: آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند گويي كه هزار سال زيسته است و آن كه امروزش را درنيابد هزار سال هم به كارش نمي آيد. و آنگاه سهم يك روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت حالا برو زندگي كن.
او مات و مبهوت به زندگي نگاه كرد كه در گودي دستانش ميدرخشيد. اما مي ترسيد حركت كند. مي ترسيد راه برود نكند قطره اي از زندگي از لاي انگشتانش بريزد.
قدري ايستاد . بعد با خود گفت وقتي فردايي ندارم نگاه داشتن اين زندگي چه فايده اي دارد؟ بگذار اين يك مشت زندگي را خرج كنم.
آن وقت شروع به دويدن كرد. زندگي را به سر و رويش پاشيد. زندگي را نوشيد و بوييد و چنان به وجد آمد كه ديد مي تواند تا آخر دنيا بدود. مي تواند بال بزند. مي تواند پا روي خورشيد بگذارد و مي تواند ....
او در آن روز آسمان خراشي بنا نكرد. زميني را مالك نشد. مقامي بدست نياورد.اما.......
او در همان روز روي چمن ها خوابيد. كفش دوزكي را تماشا كرد. سرش را بالا گرفت و ابرها را نگاه كرد. به آن هايي كه نميشناختندش سلام كرد و براي آنهايي كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد. او همان يك روز آشتي كرد و خنديد و سبك شد. بخشيد و عاشق شد. عبور كرد و تمام شد.
او همان يك روز زندگي كرد اما فرشته ها در تقويم خدا نوشتند: او در گذشت. كسي كه هزار سال زيسته بود.
 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 خرداد 1390برچسب:, توسط سعید افخمی